تماس با ما

فید خبر خوان

نقشه سایت

بانک جزوات و مقالات تخصصی و کاربردی ترجمه ® ویژه دروس پزشکی ®

این سایت درنظر دارد مقالات به روز حوزه پزشکی را ترجمه شده جهت تحقیق ، پایان نامه ، استفاده در کتب در اختیار شما قرار بدهد


دسته بندی سایت

برچسب های مهم

پیوند ها

آمار بازدید سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 7
  • بازدید دیروز : 136
  • بازدید کل : 58880

مغز جنسیت زده (8)


اختلالات مغزی، زباله‌های عصبی و عصب‌گرایی:

Neurononsense، neurotrash، neurosexism، neurobollocks، neurobunk، neurobabble، neurobaloney، neurofallacies، neurocrack، neurobloopers، neurogibberish، neurogibberish، neurotomfoolery. ​

ظهور تکنولوژی تصویربرداری مغزی در پایان قرن بیستم، امکان این را فراهم کرد که واقعا بتوان بر تفاوت‌های موجود در مغز زنان و مغز مردان نظارت کرد و ارتباط بین این تفاوت‌ها و هر گونه تفاوت در رفتار را مورد بررسی قرار داد. جامعه تحقیقاتی که دیگر به مغزهای مرده، بیمار یا آسیب‌دیده متکی نیست، اکنون باید بتواند به سوالات قدیمی در مورد تفاوت‌های جنسی پاسخ دهد. محبوب‌ترین تکنیک در این بررسی fMRI بود، که همانطور که در فصل ۱ دیدیم، تغییرات جریان خون مرتبط با فعالیت مغز را اندازه‌گیری می‌کند و نتایج را به صورت تصاویر رنگی زیبایی نشان می‌دهد، که در نهایت برای ارائه یک پنجره به مغز ظاهر می‌شوند. ​

در این مرحله فقط تاکید بر آنچه که fMRI نمی‌تواند به ما بگوید و برجسته کردن بسیاری از باورهای اشتباهی که به خاطر سو تفاهم در مورد این که این تکنیک تصویربرداری مغز چه کاری می‌تواند انجام دهد به وجود آمده‌است، ارزشمند است. این فقط تصویری از تغییرات جریان خون است که انرژی آن فعالیت را تامین می‌کند. و این تغییرات بسیار کندتر از چیزی است که واقعا در حال وقوع است - ما به جای میلی‌ثانیه در مورد چند ثانیه صحبت می‌کنیم. بنابراین هنگامی که یافته‌ها از نظر تفاوت در توابعی مانند واژه‌یابی یا تشخیص الگو تفسیر می‌شوند (‏که هر دو می‌توانند در بازه‌های زمانی میلی‌ثانیه رخ دهند)‏، چنین یافته‌هایی باید با احتیاط مشاهده شوند و تنها باید در زمینه تجزیه و تحلیل دقیق تغییرات رفتاری اندازه‌گیری شده در یک زمان در نظر گرفته شوند.​​

همچنین باید آگاه باشیم که تصاویر با کدگذاری رنگی زیبا، معیار خالص یک کار یا کار دیگر نیستند. اگر شما در یک آزمایش تصویربرداری از مغز شرکت کنید، برخی اوقات ممکن است فقط به کلمات واحدی نگاه کنید که یکی یکی بر روی صفحه نمایش تصویر شده‌اند. سپس ممکن است از شما خواسته شود که به مجموعه دیگری از کلمات نگاه کنید، اما این بار از شما خواسته می‌شود تا جایی که می‌توانید آن‌ها را به خاطر بسپارید. سپس اطلاعات وظیفه اول شما از اطلاعات وظیفه دوم شما کم می‌شود. فرض در اینجا این است که محقق آن الگوهای فعال‌سازی مغز را "از دست خواهد داد" که برای هر دو وظیفه مشترک هستند و فقط با آن‌هایی که برای وظیفه حافظه منحصر به فرد هستند، باقی می‌مانند. این به این دلیل است که تغییرات مغزی مرتبط با این نوع وظایف شناختی بسیار کوچک هستند، بنابراین تصویرگران مغز باید راهی برای افزایش آن‌ها پیدا کنند. تصویر مغزی حاصل، تغییرات مغز زمان واقعی مرتبط با فعال شدن مراکز حافظه شما را ثبت نمی‌کند - این تصویری از تفاوت‌های بین مغز خواندن کلمه و مغز حفظ کلمه است. ​

به منظور نشان دادن اندازه تفاوت‌هایی که پیدا شده‌اند، سایه‌های مختلفی از رنگ‌های مختلف به آن‌ها اختصاص داده می‌شود. قرمز معمولا به مناطقی اختصاص داده می‌شود که افزایش در فعالیت را نشان می‌دهند، از صورتی کمرنگ، برای تفاوت‌هایی که تنها از روی آستانه برای تفاوت آماری جیغ می‌کشند، تا قرمز روشن، برای بیشتر از همه. آبی به کاهش فعالیت اختصاص داده می‌شود، که دوباره از بسیار رنگ‌پریده تا روشن تغییر می‌کند. این سایه‌ها می‌توانند برای به حداکثر رساندن کنتراست در خود تصویر تنظیم شوند. در مناطقی که تفاوت قابل‌توجهی در فعال‌سازی وجود ندارد، به طور کلی رنگی نخواهد شد. و بنابراین ما به آن تصاویر انگیزشی مقطع عرضی خاکستری رنگی از مغز می‌رسیم، که بر روی آن تکه‌های روشن اضافی قرمز و آبی وجود دارند. این تصور وجود دارد که شما به چیزی معادل یک عکس زنده نگاه می‌کنید، به مغز انسان فکر می‌کنید، با کده‌ای رنگی زیبا برای نشان دادن این که "افکار" از کجا می‌آیند و به نظر می‌رسد که شواهد غیرقابل انکاری از قدرت "خیال‌انگیز" تصویرگران عصبی ارائه می‌دهند. یکی از مسائل مربوط به تفسیر داده‌هایی که از اسکنرها در سال‌های پس از fMRI وارد صحنه شده بود، چیزی است که "مشکل استنتاج معکوس" نامیده می‌شود. روانشناس استنفورد راس پودراک اشاره کرد که وقتی شما فعالیت را در یک منطقه مرتبط با یک فرآیند خاص، مانند "پاداش" قرار می‌دهید، و متوجه می‌شوید که آن منطقه در طول یک کار خاص فعال می‌شود، مانند گوش دادن به نوع خاصی از موسیقی، وسوسه برانگیز است که نتیجه‌گیری کنید که مردم گوش دادن به موسیقی را دوست دارند چون آن "مراکز پاداش" را در مغز آن‌ها فعال می‌کند. اما دقت این نتیجه‌گیری متکی بر بخش‌های خاصی از مغز است که تنها برای یک نوع فرآیند بسیار تخصصی هستند، در این مورد تنها "پاداش"، و همچنین معیار رفتاری شاخص بسیار قوی از آنچه که شما به آن علاقه دارید است، بنابراین برای مثال شما باید رتبه‌بندی‌های بیشتری از میزان مثبت بودن موسیقی را در نظر بگیرید. ​

همانطور که خواهیم دید، خیلی غیر معمول است که بتوانید یک ناحیه از مغز را به یک عملکرد وصل کنید، بنابراین شما به یک پشتیبان رفتاری اضافی نیاز دارید. به عبارت دیگر، شما به یک سرنخ بسیار خوب از شنونده خود نیاز دارید، مانند "من واقعا به این موسیقی امتیاز می‌دهم، آن را ۵ می‌دهم"، تا از ادعای شما مبنی بر اینکه گوش دادن به (‏این موسیقی خاص)‏ارزشمند است، حمایت کند. و شما باید بتوانید تفسیرهای ممکن دیگر را به جای "پاداش" حذف کنید - شاید مدار "پاداش" شامل برخی عملکردهای حافظه بلند مدت، یا فرایندهای توجهی نیز باشد، بنابراین موسیقی ممکن است نوعی حافظه را تحریک کند یا به شما هشدار دهد که باید تمرکز کنید و یا به جای این که به شما نکات مثبت بدهد. ​

عدم درک این مشکل استنباط معکوس، کلید این ادعا بود که تصویربرداری مغز می‌تواند برای شناسایی "رفتار نامرئی" مورد استفاده قرار گیرد، که بدون دانستن این که کسی واقعا به چه چیزی فکر می‌کند یا انجام می‌دهد، می‌توانید به الگوهای فعالیت در مغز نگاه کنید و "ذهن آن‌ها را بخوانید". متهم کردن شما به اینکه می‌توانید از یک اسکنر مغز به عنوان یک ردیاب دروغ استفاده کنید یک مثال کلاسیک از این نوع "خبرگی عصبی" است، با "مدارهای فریب" درخشان که به شما خیانت می‌کنند، خیانت شما یا تمایلات تروریستی شما. اولین مطالعات fMRI مغز انسان در اوایل دهه ۱۹۹۰ انجام شد، و برای بیست سال آینده، منبع بیشتر درک عمومی (‏و متاسفانه، سو تفاهم)‏از نحوه عملکرد مغز و نحوه عملکرد آن به عنوان پایه و اساس تمام رفتارهای انسانی بود. در بسیاری از موارد، این تحقیق دیدگاه‌های حیرت انگیزی را در مورد فرآیندهایی که قبلا تنها قادر به حدس زدن آن‌ها بودیم، فراهم کرد. با این حال، در موارد دیگر، این روش صرفا به تداوم برخی از اسطوره‌های مغزی کمک می‌کند، نه به دلیل مشکلات درونی خود تکنیک، بلکه بیشتر به دلیل تعصبات خاص ناشی از کاربرد مدل‌های مغزی قدیمی. ​

ایما (‏در مغز)‏: چگونه neurowonder بس‌تر عصبی تبدیل شد

استاد تحقیقات بازاریابی برای تغییرات در ثروت در طول زمان اصطلاحی دارد که اغلب با معرفی تکنولوژی جدید همراه است. این چرخه، چرخه هیپو گارتنر نامیده می‌شود (‏شکل ۱ را ببینید)‏و مسیر هیپو ها، امیدها و ناامیدی مشترک از نوآوری‌های نویدبخش را دنبال می‌کند. شکل ۱: چرخه هیپو گارتنر

این چرخه با شروع مشتاقانه یک تکنولوژی جدید آغاز می‌شود، که اغلب با علاقه بسیاری از رسانه‌ها در ارتباط است، و منجر به اوج انتظارات از بین رفته می‌شود. این مرحله شامل خروجی امیدوار کننده اولیه، به علاوه هیف اضافی است، که منجر به گمانه‌زنی در مورد مشکلاتی می‌شود که این تکنولوژی جدید حل خواهد کرد، در نتیجه انتظارات غیر واقعی را ایجاد می‌کند. سپس مشکلات در حال ظهور، ناامیدی و انتقاد را دنبال می‌کند، و علاقه به تدریج رو به افول می‌رود و به وادی توهم فرو می‌رود. با این حال، اگر بتوان مشکلات را شناسایی کرد و انتقادات را پاسخ داده و حل کرد، آنگاه، با احتیاط مناسب و انتظارات واقع گرایانه تر، می توان به پیشرفت‌های جدید و نتایج بهتر دست یافت. این شیب روشن‌گری است، و اگر درست انجام شود، منجر به فلات بهره‌وری می‌شود. ​

در یک وبلاگ در سال ۲۰۱۶، گویریک د آویاو د ترنی از دانشکده تجارت لندن و روانشناس جوزف دولین از دانشگاه کالج لندن از مفهوم چرخه هایپ برای پی‌گیری انتظارات اولیه، مشکلات نوظهور و چشم‌انداز آینده بازاریابی عصبی استفاده کرد (‏در حال حاضر، اتفاقا، مجددا به عنوان عصب‌شناسی مصرف‌کننده شناخته می‌شود)‏. با خواندن آن، من ناگهان متوجه شدم که این مدل برای توصیف این که چگونه شگفتی‌های اولیه تصویربرداری مغز به "نوروآشغال" و "نوروبولکس" تبدیل می‌شوند، و سپس برای ردیابی این که چه "نوریوها" می‌توانند از رسوایی بزرگ اسکن مغز نجات یابند، عالی خواهد بود. راه‌اندازی تکنولوژی‌های جدید تصویربرداری مغز دقیقا این درس را دنبال کرد. آر. آر. آر. آی به عنوان جواب خیلی از سوالای حل‌نشده در مورد مغز نامرئی جواب داده شد پتانسیل ارتباطی عظیم تصاویر مغزی پیچیده‌تر که در حال تولید بودند، واقعا تخیل عمومی را تحریک کرد، که توسط مطبوعات مردمی تغذیه می‌شد، که این تصاویر به طرز شگفت انگیزی اغوا کننده، در ابتدا، هدیه‌ای بودند که به دادن ادامه می‌دادند. آنچه پس از آن اتفاق افتاد، سیلی از انتظارات بیش از حد و سیلی از سو تفاهم و ارائه نادرست بود - که نهایتا منجر به تکثیر نوروسطل شد: اطلاعات نادرست در مورد علوم اعصاب و نحوه کار مغز ما. ​

تکنولوژی محرک

​​​​​​​​

در سال ۱۹۹۲، اولین مطالعات fMRI منتشر شد. در یکی از آن‌ها، شرکت کنندگان در یک اسکنر MRI دراز کشیده بودند و الگوهای قرمز و سبز شطرنجی را تماشا می‌کردند که در سمت راست یا چپ میدان دید آن‌ها می‌درخشید. افزایش حاصل در جریان خون به قشر بصری آن‌ها، به عنوان یک تصویر نسبتا مبهم (‏هر چند به وضوح حباب دار)‏رنگی در کنار بخشی از مغز که از آن به وجود آمده بود، ثبت و نمایش داده شد. مطالعه دوم، با استفاده از چراغ‌های چشمک‌زن و فشردن دست، نشان داد که چگونه می توان پاسخ مغز را مکان‌یابی کرد، این بار با تطبیق پاسخ بصری فرکانس نور چشمک‌زن و بالا و پایین آمدن سیگنال از قشر حرکتی با شدت فشار دست. این مطالعه تصاویر سیاه و سفید نسبتا دانه‌دانه داشت، اما جزئیات دقیق اینکه این تغییرات از کجا می‌آیند واضح بود. بلکه شروع متواضعانه برای تصاویر خیره‌کننده‌ای است که ما امروزه به آن‌ها عادت داریم، اما قطعا شروع یک انقلاب در خود تحقیقات مغز و اینکه چگونه یافته‌ها ممکن است راحت‌تر منتقل شوند را نشان می‌دهد. تصاویر ذهنی حالا قادر بودند زمان و مکان تغییرات در مغز را ردیابی کنند و آن‌ها را به تصاویر در دسترس تبدیل کنند که داستان‌های جذابی می‌گفتند. ​

تاثیر آن تقریبا فوری بود، و نوره‌ای چشمک‌زن و فشردن دست به سرعت جای خود را به هر فرآیند روانشناسی داد که می‌توانست در اسکنر، از زبانی به دروغ گفتن و فراتر از آن، مدل‌سازی شود. دهه‌های بعد از اولین مطالعه fMRI، سال‌های رونق بودند: تعداد نشریاتی که از fMRI برای بررسی جنبه‌های مختلف عملکرد مغز استفاده می‌کردند، در ده سال اول به بیش از ۵۰۰ مورد در سال رسید و تا سال ۲۰۱۲ به بیش از ۱۵۰۰ مورد در سال رسید. [‏ ۱۱ ]‏ یک تخمین این است که حدود ۳۰ تا ۴۰ مقاله fMRI در هفته در حال حاضر منتشر می‌شوند. با توجه به هزینه تجهیزات و پیچیدگی جمع‌آوری داده‌ها و تحلیل‌های بعدی مورد نیاز، این یک مسیر واقعا انفجاری بود. ​

در دسترس بودن این تکنولوژی باعث ایجاد یک رشته جدید شد: علوم اعصاب شناختی. این زمینه جدید به طور محکم فعالیت‌های روانشناسان را به هم پیوند داد، که بیشتر و بیشتر در واسازی مراحل مختلف فرآیندهای رفتاری انسان، از ادراک بصری تا شناخت فضایی تا تصمیم‌گیری و اصلاح خطا، با دانشمندان مغز، به ویژه آن‌هایی که در مورد ساختارها و وظایف مغز انسان تحقیق می‌کنند، مهارت داشتند. ​

اگر رسانه‌های جمعی علاقه مثبتی به علمی که انجام می‌دهید داشته باشند، معمولا بسیار لذت بخش است. حتی اگر در مورد کار خودتان نباشد، دیدن نوعی علاقه رسانه‌ای در اینکه تصاویر مغزی چه چیزی را می‌توانند نشان دهند، پیشرفت‌های دانشمندان علوم اعصاب چه چیزی را ایجاد کرده‌اند، چه واقعیت جدیدی آشکار شده‌است و یا قطعیت گذشته چه چیزی را تایید کرده‌است، می‌تواند شادی بخش باشد. و تصاویر مورد استفاده، تقریبا به طور کلی، بسیار خیره‌کننده بودند و به نظر می‌رسید که درک آن‌ها آسان باشد. به نظر می‌رسید که در آخر، ما یک پنجره روی مغز داشتیم و می‌توانستیم از فعالیت‌های آن استفاده کنیم. حدس و گمان گذشته مبنی بر کالبد شکافی و یا بیماران آسیب‌دیده از مغز را می توان در برابر واقعیت بررسی کرد و ما می‌توانیم شروع کنیم به چنگ آوردن نه تنها با چگونگی کار مغز سالم بلکه با بیماری‌هایی که بر آن تاثیر می‌گذارند. ​

قله آرزوهای بی‌انتها

​​​​​​​​

در روش تمام تبلیغات جدید، "فصل احمقانه" شروع شد. دهه ۱۹۹۰ دهه مغز اعلام شد. به نظر می‌رسید که همه اشکال علم مغز، و به ویژه خروجی‌های ماشین‌های fMRI، در درک ما از این مهم‌ترین اندام همه انقلابی به پا خواهند کرد. روان‌پزشکی، روانشناسی تربیتی، داروشناسی روانی و حتی تشخیص دروغ همگی با ورود fMRI و درک جدیدی از مغز تغییر شکل خواهند یافت. ناگهان روشی برای اضافه کردن پیشوند "عصبی" به همه چیز وجود داشت: قانون عصبی، زیبایی‌شناسی عصبی، بازاریابی عصبی، اقتصاد عصبی، اخلاق عصبی. . نوشیدنی به اسم Neuro Bliss، Neurogasm، اعصاب در سال ۲۰۱۰، یک کنفرانس بین‌المللی علوم اعصاب و جامعه در دانشگاه آکسفورد این سوال را پرسید: " این روزها با مغز چیست؟ حتی خارج از دنیای علم، به نظر می‌رسد که وادار کردن همه چیز در شرایط "مغز" یا "عصبی" اجباری است. عاشق شدن، صحبت کردن به زبان، خوردن شکلات، تصمیم‌گیری در مورد این که به چه کسی رای بدهیم، حتی باعث بحران مالی سال ۲۰۰۸ - همه به فعالیت‌های مغز ما مرتبط هستند، که معمولا به عنوان "سخت مدار" توصیف می‌شوند تا اطمینان حاصل شود که ما پیام تعیین‌کننده بیولوژیکی را دریافت کرده‌ایم. ۱۴ هر مقاله باید با یک یا چند تصویر مغز روشن، اغلب بدون محور یا راهنمای رمزگشایی مفید، با ارجاع به نواحی خاص "روشن" یا "درخشان" در پاسخ به توضیحات شما، دسته‌بندی، و / یا تمایلات توری یا جمهوری‌خواه، نشان داده شود. علم مغز به عنوان مدرک در سال ۲۰۱۲ توسط دیلی میل نقل شد وقتی که آن‌ها (‏میس)‏برخی از دانشمندان اعصاب را در مورد منشا وسواس جاستین بیبر نقل کردند (‏هجوم دوپامین شبیه به آنچه که توسط ارگاسم یا شکلات یا شاید هر دو ایجاد شد)‏، بنابراین مغز "بلیبرز" به نظر می‌رسد که "سخت" است که توسط او وسواس زده شود. در همان سال، گاردین مقاله‌ای در مورد علم خلاقیت مغز از نظر "عصب‌شناسی دیلان باب" منتشر کرد. یک صنعت جدید بازاریابی عصبی به وجود آمد. مورد علاقه شخصی من یک طراح آشپزخانه است که، با توجه به وب سایت خود، از "اصول مغز" برای درک مشتریان خود، به منظور "ایجاد یک مدینه‌فاضله خانگی متناسب با شخصیت آن‌ها، با استفاده از اصول عصب‌شناسی، یا مطالعه علمی سیستم عصبی، برای پاسخ به نیازهای احساسی و تمایلات ناخودآگاه آن‌ها، و همچنین ساخت یک آشپزخانه عملی یکپارچه" استفاده می‌کند. تصویر همراه آن یک مرد نسبتا شگفت‌زده است که لباس تصویربرداری از مغز به تن دارد و از یک آشپزخانه احتمالا عملی به بیرون خیره شده‌است. گاهی اوقات دانشمندان علوم اعصاب خودشان به این پوشش بسیار عجیب و غریب کمک می‌کردند. مثالی از این موضوع در تاریخ گزارشی در انجمن آمریکایی پیشرفت علم یافت می‌شود که در آن مقاله‌ای در مورد "نشانه‌های عصبی و عاطفی سلسله‌مراتب اجتماعی" ارائه شده‌است. این روزنامه گزارش داد که شرکت کنندگان مرد در حالی که تصاویری از بدن زنان یا مردان مختلف در سطوح مختلف لباس نشان داده می‌شد، اسکن می‌شدند (‏پوشش کامل، پوشش جزئی، پوشش شنا)‏. این کار به نام مطالعه هم‌بسته‌های عصبی انواع خاصی از حافظه انجام شد. به این مردان مخلوطی از تصاویر قدیمی و جدید نشان داده شد و بعدا از آن‌ها خواسته شد تا آنچه را که قبلا دیده بودند، شناسایی کنند. مردها زنان بیکینی پوش را بهتر از همه به یاد می‌آوردند (‏در میان شما ممکن است تعجب کنید که چرا شما به یک اسکنر مغز برای نشان دادن این موضوع نیاز دارید)‏. هنگامی که اسکن‌های مغزی مربوطه به دقت بررسی شدند، نواحی مختلف توسط انواع مختلف محرک‌ها فعال شدند. نویسندگان گزارش دادند که از نظر پاسخ به زیبایی‌ها:

قسمت‌هایی از مغز که به طور معمول با پیش‌بینی استفاده از ابزارها روشن می‌شوند، مانند آچار و پیچ‌گوشتی [‏ تاکید من ]‏، فعال شده‌اند … تغییرات در فعالیت مغز نشان می‌دهد که تصاویر سکسی می‌توانند نحوه درک مردان از زنان را تغییر دهند، آن‌ها را از افراد به تعامل با دیگران، به اشیا تبدیل کنند تا براساس آن‌ها عمل کنند. ​

روز بعد، گاردین یک مورد را در این مقاله منتشر کرد، به دقت آنچه گفته شده‌بود را گزارش کرد، همراه با عنوان "اشیا جنسی: تصاویر دیدگاه مردان را نسبت به زنان تغییر می‌دهند"، همراه با تصویری ظریف از مته حفاری که در یک تکه چوب نفوذ می‌کند. روز بعد، مقاله خانگی محققان، شاهزاده خانم، نیز این مطالعه را گزارش داد، و آن نواحی مغزی فعال شده توسط تصاویر لباس حمام را به عنوان مرتبط با "چیزهایی که با دستان خود دستکاری می‌کنید" توصیف کرد. این دفعه تصویر یک پیچ‌گوشتی بود که روی تصویری از یک مایو زنانه دیده می‌شد. تی‌تر طبیعی کتاب نشنال جئوگرافی فریاد زد: "بیکینیس باعث می‌شود مردان زنان را به عنوان اشیا ببینند، اسکن‌ها آن‌ها را تایید می‌کنند"، همراه با جزئیات اضافی و در ابتدا گزارش نشده که "مردان به احتمال زیاد تصاویر زنان سکسی شده را با افعال عملی اولین شخص مانند" من فشار می‌آورم، درک می‌کنم، من کنترل می‌کنم " مرتبط می‌کنند. آن‌ها مجموعه‌ای از تصاویر بیکینی را برای نشان دادن نقطه نظرات خود تهیه کرده بودند. و به همین ترتیب برای سی ان ان، که وب سایت او بوق زد: " ممکن است واضح به نظر برسد که مردان زنان را در لباس شنا سکسی به عنوان اشیا تصور می‌کنند، اما اکنون علم پشتیبانی از آن وجود دارد." شاید ارتباطات عمومی علم در بهترین حالت خود نباشد؟ ​

در تحقیقی با عنوان "علوم اعصاب در کره عمومی"، "کلموشنا اوکانر" و همکاران دانشکده دانشگاه لندن، پوشش رسانه‌ای علوم اعصاب در بریتانیا بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ را به تاریخ تبدیل کردند. آن‌ها با انتخاب شش روزنامه نماینده بریتانیا، بیش از ۳۵۰۰ مقاله را در این دهه شناسایی کرده‌اند که تعداد آن‌ها در طول این مدت از ۱۷۶ مقاله در سال ۲۰۰۰ به ۳۴۱ مقاله در سال ۲۰۱۰ به طور پیوسته در حال افزایش بوده‌است. موضوعات پوشش داده‌شده شامل "بهینه‌سازی مغز" از طریق "تفاوت‌های جنسیتی" تا "همدلی" و "دروغ" بودند. تیم UCL به این نتیجه رسید که تمرکز بر "مغز به عنوان دلیل بیولوژیکی" وجود دارد و در دستور کاری که توضیحاتی را برای تقریبا هر چیزی، از جمله رفتار پرخطر در جامعه همجنس گرایان یا کودکان، ارائه می‌دهد. نویسندگان به این نتیجه رسیدند که " تحقیق خارج از چارچوب به کار گرفته شده‌است تا تی‌ترهای دراماتیک ایجاد شود، استدلال‌های ایدئولوژیکی را به طرز ضعیفی تغییر دهد، یا از دستور کار سیاست خاصی حمایت کند."

  انتشار : ۱۶ فروردین ۱۴۰۰               تعداد بازدید : 40

دیدگاه های کاربران (0)


مطالب تصادفی

  • لامپ‌های فرابنفش C برای ضد عفونی سطوح به طور بالقوه آلوده به SARS - CoV - 2 در محیط‌های بیمارستانی بحرانی: نمونه‌هایی از استفاده آن‌ها و برخی توصیه‌ها
  • آپوپتوزیس القا شده توسط ویروس انفلونزا A و انتشار ویروس
  • حساسیت بتا تالاسمی هتروزایگوت به کوید19
  • بیماری قلبی همراه با واکسن mRNA کوید19
  • ظهور ویژگی‌های نوروتروپیک SARS - CoV - ۲
  • مکانیسم بیماریزایی میکروب
  • مکانیسم های میکروبی بیماری زایی
  • میکروبیولوژی بالینی پردازش، جداسازی، تشخیص و تفسیر
  • نامیبیا استفاده دستوری واکسن روسی COVID۱۹ را به حالت تعلیق درآورد
  • سیاست در حال از بین بردن یک بحث مهم بر سر مصونیت شما از بهبودی از COVID۱۹ است.

کرج

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "بانک جزوات و مقالات تخصصی و کاربردی ترجمه ® ویژه دروس پزشکی ®" می باشد