امروز دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دسته بندی سایت
برچسب های مهم
پیوند ها
آمار بازدید سایت
در همان ماه، مجله پزشکی بریتانیا سرمقالهای با نتایج مشابه منتشر کرد. اگرچه سالانه صدها هزار کودک واکسینه میشدند، هیچ دلیل اپیدمیولوژیک برای ارتباط MMR با اوتیسم وجود نداشت. سازمان بهداشت جهانی معقول بودن بیولوژیکی و اپیدمولوژیک چنین ارتباطی را بررسی کرده بود، با این یافته که شواهد کمی وجود دارد که سرخک را به عنوان علت بیماری روده التهابی نشان دهد و اینکه " دادههای علمی فعلی اجازه نمیدهد یک ارتباط علی بین ویروس سرخک و [ بیماری روده التهابی مزمن ] وجود داشته باشد.
" در واقع، تعدادی از مطالعات در تلاش برای بررسی این سوال بودند که آیا ویروس سرخک مورد استفاده در واکسیناسیون MMR یک عامل سببی در بیماری التهابی روده است. اینها در تایید این فرضیه شکستخورده بودند. در ژوئن ۱۹۹۹، لنست مطالعهای بر روی ۴۹۸ مورد اوتیسم منتشر کرد. قابلذکر است که وجود اوتیسم که توسط طبقهبندی بینالمللی بیماریها تشخیص داده شد، به عنوان معیاری برای گنجاندن در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفت، و نه اینکه آیا والدین یک شرکتکننده به محققان برای کمک به ساخت یک پرونده قانونی پول پرداخت کردهاند یا خیر. محققان دریافتند که هیچ ارتباطی بین زمان واکسیناسیون و شروع علائم اوتیسم وجود ندارد، یافتهای که ضربهای به فرضیه واکسیناسیون MMR ویکفیلد وارد کرد.
مطالعات به جستجوی لینک پیشنهادی ادامه دادند. در مقایسه با کودکان پسرفت نکرده، کودکان اوتیسمی که به نظر میرسید پسرفت کردهاند در زمان متفاوتی علائم را نشان نمیدهند و به نظر نمیرسد که بیماری التهابی روده در این کودکان بیشتر باشد. تشخیص اوتیسم از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۹ هفت برابر افزایش یافت، اما نرخ واکسیناسیون در حدود ۹۵ درصد نسبتا ثابت باقی ماند. یک مطالعه گذشتهنگر بر روی بیش از ۵۰۰،۰۰۰ کودک نشان داد که در ماههای پس از واکسیناسیون، خطر ابتلا به علائم اوتیسم افزایش نیافته است و ارتباطی بین کودکان مبتلا به اوتیسم و بستری شدن در بیمارستان برای بیماری التهابی روده وجود ندارد. بروز علائم روده و بروز رگرسیون تکاملی از قبل از زمانی که واکسن MMR به بعد معرفی شد تغییر نکرد. یک مطالعه مورد - شاهدی بر روی صدها کودک اوتیسمی و غیر اوتیسمی، نسبت شانس را محاسبه کرد که افزایش تماس با اجزای واکسن، خطر اوتیسم را افزایش داد. نسبت شانس = ۱ نشان میدهد که قرار گرفتن بر شانس نتیجه تاثیر نمیگذارد. نسبت شانس = ۱ نشان میدهد که قرار گرفتن بر شانس نتیجه تاثیر نمیگذارد. نسبت شانس (odds ratio)بالا ۱ نشان میدهد که در معرض قرار گرفتن با ریسک بالاتری از نتیجه همراه است، و نسبت شانس (odds ratio)پایین ۱ نشان میدهد که در معرض قرار گرفتن با ریسک کمتری از نتیجه همراه است.
نسبت شانس برای قرار گرفتن در معرض سه ماه ۰.۹۹۹، برای قرار گرفتن در معرض هفت ماه ۰.۹۹۹ و برای قرار گرفتن در معرض دو سال ۰.۹۹۹ بود، که نشان میدهد هیچ ارتباطی بین قرار گرفتن در معرض واکسن و تشخیص با اوتیسم وجود ندارد. فراتحلیل سال ۲۰۱۴ نتایج ترکیبی مطالعات با کیفیت بالا را مورد مطالعه قرار داد و هیچ ارتباطی بین واکسیناسیون و اوتیسم، واکسیناسیون و اختلال طیف اوتیسم، اوتیسم و MMR، اوتیسم و معلول و اوتیسم و جیوه پیدا نکرد. دهها مطالعه به دنبال ارتباط بین MMR و اوتیسم، با روشهای متعدد به کار گرفتهشده و تعداد بسیار بیشتری از شرکت کنندگان نسبت به مطالعه ویکفیلد انجام شدهاست، و همه به یک نتیجه رسیدهاند: هیچ ارتباطی بین واکسن MMR و توسعه اوتیسم، توسعه بیماری التهابی روده، یا توسعه یک زیر گروه جدید از اوتیسم که مشخصه آن رگرسیون رشدی است، وجود ندارد.
کمیت و کیفیت این بدنه علمی کار را نمی توان در یک تحقیق صادقانه که توسط فردی با آموزش علمی انجام میشود نادیده گرفت. آیا رسانهها یافتههای دانشمندانی را پوشش میدادند که این سوالات را با همان شور و هیجانی که ویکفیلد داشت، مطالعه میکردند؟ در سال ۲۰۰۲ بیبیسی قسمتی از برنامه پانوراما را با عنوان " امنیت MMR چگونه است؟ سان و دیلی میل در مورد واکسنهای فردی سرخک، اوریون و سرخجه بحث کردند، اقدامی که میتواند مدتزمان آسیبپذیری کودکان در برابر عفونت را افزایش دهد. ادم های معروف هم شروع کردن به وزن کردن جنی مککارتی اولین بار در سال ۲۰۰۶ پسرش را به عنوان "بچه کریستال" و سپس بعدا در اوتیسم معرفی کرد. مشخص نیست که آیا پسرش از نظر پزشکی مبتلا به اوتیسم بودهاست یا خیر. او در برنامه اپرا وینفری، لری کینگ لایو و فرانت لاین ظاهر شد و ادعا کرد که واکسنها میتوانند باعث اوتیسم شوند. او در سال ۲۰۰۸ جایزه پیگاسوس بنیاد آموزشی جیمز رندی را به خاطر همکاری با شبه علم دریافت کرد. جنا الفمن در یک تظاهرات علیه قانون کالیفرنیا (SB- 277)که قوانین مربوط به معافیت از واکسیناسیون را تشدید میکرد، ظاهر شد، بر این اساس که این قانون به حقوق والدین تجاوز کردهاست. جیم کری سرمقالهای برای هافینگتون پست نوشت که ارتباط بین واکسنها و اوتیسم را نشان میداد. آلیشیا سیلوراستون یک کتاب مادری نوشت که با واکسیناسیون دوران کودکی (و همچنین استفاده از پوشک و خوردن گوشت و لبنیات در دوران بارداری)مخالف بود. کریستین الی در مقابل SB - ۲۷۷ توییت کرد، و بسیاری دیگر از افراد مشهور توئیت های ضد واکسن، از جمله سلما بلر، میزبان نمایش بازی و توسعه دهنده سابق املاک و مستغلات دونالد ترامپ، ارین بروکوویچ، و بیل ماهر را منتشر کردند. مدت کوتاهی پس از اینکه مککارتی برای ترویج کتابش به یک تور مطبوعاتی رفت، ABC اولین اپیزود از "الی استون" را پخش کرد که یک وکیل شرکتی را نشان میداد که از توهم رنج میبرد و تصمیم به "مبارزه برای مرد کوچک" گرفت، با گرفتن یک شرکت داروسازی به نمایندگی از مادری که باور دارد نسخه ساختگی محافظ واکسن، باعث اوتیسم فرزندش شده بود. این قسمت توسط تعدادی از گروههای حرفهای، از جمله آکادمی پزشکان اطفال آمریکا، مورد اعتراض قرار گرفت. با این حال، بدون در نظر گرفتن این هشدار که این شرکت داستانی است، این فیلم به روی آنتن رفت. البته، افراد مشهور اغلب به دلایلی غیر از تواناییشان برای ارزیابی و تفسیر شواهد، شهرت خود را به دست میآورند. مهارتها در عمل کردن، بازی کردن ورزش، یا ظاهر شدن در رسانهها با مهارتهایی مانند ارزیابی شواهد علمی و انتخاب براساس بهترین دادههای موجود یکسان نیستند. داشتن پلتفرمی که بتواند به تعداد زیادی از مردم برسد، افراد مشهور را در موقعیت تاثیر بالقوه قرار میدهد، همانطور که تبلیغ کنندگان و بازاریابان فیلم مدتها است که آن را به رسمیت میشناسند. با این حال، با وجود بسیاری از افراد مشهور که علیه اس بی - ۲۷۷ صحبت کرده بودند و بخش بزرگی از صنعت سرگرمی را در یک کشور تحتتاثیر قرار داده بودند، این صنعت به تصویب رسید و به قانون تبدیل شد.
روزنامه نگاران و دانشمندان هر دو به دنبال حقیقت هستند. بنابراین چرا پوشش مطبوعاتی یک یافته نسبتا ضعیف در مقاله ویکفیلد را نشان میدهد اما تا حد زیادی نمیتواند حالت گستردهتر تحقیقات علمی، هم همزمان با مقاله و هم در سالهای بعد را گزارش دهد؟ به طور خلاصه، یک هدف مهم روزنامهنگاری، گزارش چیزهای جدید است. مطالعه ویکفیلد پیشنهاد میکند که واکسن MMR ایمن نیست، جدید بود. گزارش مداوم که وضعیت علمی موجود باقی ماندهاست، وضعیت جدید یا به طور خاص هیجان انگیزی نیست.
روزنامه نگاران نقشهای اجتماعی بسیار متفاوتی نسبت به دانشمندان دارند و مطبوعات نقشهای متفاوتی نسبت به موسسات علمی دارند. دانشمندان و موسسات تحقیقاتی، انگیزههایی برای برقراری ارتباط با عموم مردم دارند که تنها تا حدودی با روزنامه نگاران هم پوشانی دارند. از دیدگاه یک دانشمند، عملکرد رسانهها باید انتشار دقیق نتایج علمی و متناسب با قدرت شواهدی باشد که آنها تولید کردهاند. یک محقق بهداشت عمومی از تمایل به بهبود نرخ واکسیناسیون و رنج کمتر مردم از مرگ و بیماری انگیزه میگیرد. از سوی دیگر، روزنامه نگاران برای جلوگیری از ظاهر شدن کار برای "منافع ویژه" کار میکنند. هدف رسانههای خبری سرگرمی است. هشدار درباره خطرات و شکستها؛ و در مورد رویدادها گزارش، توضیح یا اظهار نظر کنید. پیشگیری از بیماری یکی از این اهداف نیست.
این مزایای روزنامهنگاری زمانی معنی پیدا میکند که به عنوان مثال، یک روزنامهنگار در حال گزارش دادن در مورد شرکتی است که فاضلاب را که برای خنک کردن یک رآکتور به درون رودخانه استفاده میشود، تخلیه میکند. عموم مردم علاقمند به دانستن این موضوع هستند که تغییر در دمای آب رودخانه منجر به مرگ ماهیها و آسیب زدن به محیطزیست دیگر میشود، بنابراین این روزنامهنگار با جدیت تلاش میکند تا بدون گزارش بیانیه این شرکت مبنی بر ایمن بودن فاضلاب و عدم بررسی و تفسیر واقعیت، آنچه را که اتفاقافتاده است، مشخص کند.
به همین ترتیب، هنگام مصاحبه با دانشمندان و رهبران نهادی، روزنامه نگاران دانشمندان و همچنین رهبران تجاری و سیاستمداران را به عنوان احزاب با منافع فردی، به عنوان دارندگان بالقوه مغرضانه قدرت میبینند. دانشمندان مجموعهای از کارکردهای اجتماعی و فضایل عقلانی خود را دارند. علم فنآوریهای جدید و نجاتبخش، سلاحهای جدید و ابزارهای جدید را توسعه میدهد. به ما کمک میکند تا دنیایی را که در آن زندگی میکنیم درک کنیم. چیزهای زنده که آن را اشغال کرده بود، رفتار خودمان. و منشا بیولوژیکی، فیزیکی و شیمیایی ما.
روزنامه نگاران همچنین در ضرب العجل کار میکنند. اگرچه دانشمندان برای انتشار انگیزه دارند، سرعت تحقیقات علمی اغلب به صبر و حوصله و به دست آوردن همه چیز کمک میکند. یک نشریه علمی ممکن است ارزش چندین سال کار را نشان دهد و ممکن است قبل از پذیرفته شدن در یک مجله معتبر، چندین دور بررسی دقیق، آزمایشها جدید، و تجدید نظر داشته باشد. اگر چه تمایل به ارائه اطلاعات واقعی، یک روزنامهنگار با مهلت تحویل یک داستان قبل از انتشار یک روزنامه یا پخش برنامه تلویزیونی ممکن است به سادگی زمان کافی برای "درست گرفتن آن" نداشته باشد زیرا آنها با افراد اشتباه مصاحبه کرده، ویژگیهای مهم را از دست داده، یا قادر به پیگیری منابع نبوده اند. روزنامهنگاری تحقیقی طولانیمدت، مانند بررسی دیر از تضاد منافع ویکفیلد، میتواند به آرامی این شکافها را پر کند.
علم اغلب برای به اصطلاح اثر کشوی فایل قرار میگیرد که در آن نتایج منفی گزارش نمیشوند و زمان بیشتری برای انتشار دارند. این امر موجب بروز مشکلاتی به خودی خود، افزایش خطر مثبت کاذب گزارششده و منجر به مطالعاتی میشود که توسط گروههای مختلف تکرار میشوند، زیرا نتایج منفی گروههای قبلی در دسترس نیستند. رسانههای خبری معمولا بر داستانهای منفی تاکید میکنند و یا از چارچوبهای منفی در هنگام گزارش داستانها استفاده میکنند. انسانها همچنین مطالعاتی را میبینند که خطرات سلامتی را قابلاعتمادتر از آنهایی میدانند که خطر کم یا بدون خطر را نشان میدهند. در نتیجه، اخبار به سمت گزارش داستانهای منفی، آنهایی که نهادها یا افراد را به عنوان شرور به تصویر میکشند، و آنهایی که فرصتهایی را برای رسانهها فراهم میکنند تا نقش خود را به عنوان ناظر ایفا کنند، متمایل است. این امر به نوبه خود میتواند منجر به دسترسی بیشتر به اطلاعات پیشنهاد کننده ریسک شود، که ممکن است به نوبه خود درک فرد از احتمال وقوع یک رویداد خطرناک را افزایش دهد. از آنجا که طبق تعریف، اخبار جدید هستند، داستانهایی که وضع موجود را تغییر میدهند، به طور طبیعی برای گزارش جذابتر از داستانهایی خواهند بود که آن را تقویت میکنند.
نمیتوان گفت که روزنامهنگاری علمی به طور یکنواخت بد است. کیفیت اخبار علمی در طیفی قرار میگیرد. برخی مکانها پوشش بسیار دقیقی ارائه میدهند که جدید است و اجماع علمی را منعکس میکند. رسانههای دیگر، اغلب با دسترسی گستردهتر، اطلاعات نادرست را منتشر میکنند.
یک رویکرد فلسفی اخیر در معرفتشناسی (مطالعه دانش)میتواند به پر کردن شکاف بین علم و رسانه خبری کمک کند. معرفتشناسی فضیلت، پیگیری دانش را نه با مجموعهای مدون از تکنیکها و مکانیزمهای ثابت، بلکه با ترسیم یک قیاس به فضایل اخلاقی، شکل میدهد. یک دانشمند دارای چنین فضایل معرفتی مانند انجام تحقیقات فرضیه محور، نگه داشتن یادداشتهای دقیق، و حفظ ظروف شیشهای تمیز است. یک روزنامهنگار ممکن است فضایلی مانند تعادل، پیگیری منابع و اعتبار سنجی متقابل نتایج را حفظ کند. با درک مزایای روزنامهنگاری، و اینکه روزنامه نگاران چگونه نقش خود را در جامعه درک میکنند، دانشمندان ممکن است بهتر بتوانند موقعیتهایی را که باید با روزنامه نگاران در تعامل باشند، به منظور گفتن داستانهای علمی و گسترش اطلاعات دقیق سلامت عمومی، هدایت کنند.
روزنامه نگاران باید آگاه باشند که روشهای علمی دانستن، خارج از روشهایی است که آنها برای رسیدن به حقیقت به کار میگیرند. در علم، داستانهایی که وضع موجود را تغییر میدهند، اغلب کمترین جذابیت را دارند، زیرا به احتمال زیاد دروغ هستند. در علم، نظرات فردی وزن کمی دارند و مصاحبههای فردی میتوانند برای تعیین حقایق بیفایده باشند. مسایل به ندرت دارای "دو طرف" شایستگی علمی برابر هستند که سزاوار نمایندگی برابر باشند. تک و تنها یعنی یک کم. کسانی که خود را به عنوان دانشمند یا پزشک معرفی میکنند، ممکن است دکتری داشته باشند، اما ممکن است خارج از حوزه تخصص خود نیز به خوبی صحبت کنند. داستان پسر کوچکی که علیه یک شرکت بد بزرگ میشود ممکن است داستانی جذاب (و به خوبی کهنه)بسازد، اما اغلب پسر کوچک با علم بد کار میکند. دانشمندان اغلب با دقت بسیار با استفاده از زبان دقیق و واجد شرایط صحبت میکنند - به این دلیل که باید دقت شود تا دیدگاههای آنها را به درستی به تصویر بکشند. دفاع از "سادهسازی" ارتباطات دانشمندان اغلب به سادگی منجر به سردرگمی میشود، زیرا اظهاراتی که در متن معنا پیدا میکنند ضعیفتر، راحتتر قابل تهاجم و یا کاملا اشتباه میشوند.
برایان دیر به تحقیق در مورد مقاله ویکفیلد ادامه داد. او والدین کودکان درگیر در این مطالعه را که مدارک پزشکی را متناقض با آنچه گزارش شدهبود ارائه میکردند، ردیابی کرد. شورای پزشکی عمومی (GMC)۲۱۷ روز را صرف ارزیابی پرونده ویکفیلد (طولانیترین رسیدگی انضباطی اش)کرد و در ژانویه ۲۰۱۰ دریافت که ویکفیلد مرتکب سو رفتار مرتبط با مقاله خود شدهاست. کودک خردسال تحت اقدامات تهاجمی مانند آندوسکوپی و پونکسیون مایع نخاع قرار گرفته بودند. با این حال، این روشها توسط هیات اخلاق مناسب مورد بررسی قرار نگرفته است. در فوریه ۲۰۱۰، لنست مقاله ۱۹۹۸ را پس گرفت. در مارس ۲۰۱۰، GMC ویکفیلد را از لیست پزشکی حذف کرد.
علاوه بر این، بسیاری از ادعاهای خاص در این مقاله شروع به از هم پاشیدگی کردند. بسیاری از کودکانی که در این مقاله ثبت شدهاند، مبتلا به اوتیسم پسرونده نبودند، بلکه مبتلا به سندروم اسپرگر بودند، و یا اصلا چیزی نداشتند. برخی از کودکان، که گفته میشد "قبلا نرمال" بودهاند، قبلا تاخیر یا ناهنجاری رشد و نمو را مستند کرده بودند. دیر نشان داد که تمام کودکان مورد مطالعه به نوعی تاریخ مورد نظر خود را تغییر داده یا بد نشان دادهاند تا متناسب با روایت مقاله باشد.
در یک گزارش دیگر، دیر نشان داد که ویکفیلد در سال ۱۹۹۵ برای روشی برای تشخیص بیماری کرون از ویروس سرخک در "بافت روده، محصولات روده، یا مایعات بدن" یک امتیاز ثبت کرده بود. این برنامه پیشنهاد کرده بود که این خدمات میتواند مبنای یک شرکت سودآور باشد. ریچارد بار، وکیلی که به ویکفیلد پول پرداخت کرده بود، به طور مستقیم اظهار داشت که برای تحقیق لانست پول پرداخت کردهاست. پس از کنفرانس مطبوعاتی، ویکفیلد جلسهای را با یک سرمایهدار مخاطرهآمیز در مورد راهاندازی "شرکت بیوتکنولوژی ایمونوسوفیکس" برگزار کرد. این شرکت قرار بود یک واکسن سرخک به تنهایی عرضه کند. در سال ۲۰۰۱ ویکفیلد با نامهای ابراز نگرانی کرد که کسب و کاری که او در حال راهاندازی آن بود یک طرح تجاری بر پایه تحقیقات هنوز اثبات نشده داشت و این باعث تضاد منافع با کارش در بیمارستان رویال فری شد. به ویکفیلد پیشنهاد شد که نتایج مطالعه لنست خود را با تعداد بیشتری از کودکان تکرار کند، اما او موفق به این کار نشد. اون تسویهحساب کرده و شغلش رو تو بیمارستان از دست داده
ویکفیلد به طور عمومی هر گونه خطاکاری را انکار کرده و از تکذیب مقاله اولیه خود خودداری کردهاست. از دستیارش تقاضای مصاحبه برای این کتاب شد. با این حال ویکفیلد هرگز پاسخ نداد. او در مصاحبههای مختلف بر توطئهای به عنوان علت تفسیرهای منفی از کارش تاکید کردهاست. تفسیر دیر، و تفسیر اکثر دانشمندان، این بود که ویکفیلد سو رفتار علمی انجام دادهاست. او برای ایجاد معقول بودن در متون علمی برای کمک به طرح دعوی و فروش واکسن سرخک خود پول دریافت کرده بود. او این موضوع را هنگام انجام مطالعه پنهان کرد، قوانین اخلاقی را در بررسی کودکان نقض کرد، و سوابق و تشخیصهای بیمارانشان را به اشتباه ارائه داد. این مورد سو رفتار تحقیقاتی نیز نشریات دیگر او را زیر سوال میبرد.
در سالهای پس از جدایی ویکفیلد از بیمارستان رویال فری، سرانجام به ایالاتمتحده نقلمکان کرد. در سال ۲۰۰۴، در آستین تگزاس، او به پیدا کردن مرکز خانه کودکان هوشمند کمک کرد، جایی که گفته میشد مسئول تحقیقات است و مدیر اجرایی بود و سالانه حدود ۲۵۰۰۰۰ دلار درآمد داشت. او در نهایت در سال ۲۰۱۰، در زمان جلسات دادگاه GMC خود استعفا داد. در سال ۲۰۱۱ نام این موسسه به مرکز بهداشت و توسعه کودکان جانسون تغییر یافت. پس از آن ویکفیلد یک موسسه خیریه به نام اقدام ابتکاری اوتیسم استراتژیک (SAI)را آغاز کرد. تا سال ۲۰۱۲، حدود ۵۸ درصد از پولی که SAI دریافت کرده بود، به حقوق تبدیل شد و اکثریت به ویکفیلد رفتند. در سال ۲۰۱۲، بیشتر از آنچه که در نظر گرفته شدهبود، برای حقوق خرج شد. تا سال ۲۰۱۳ SAI تنها ۵۰،۴۹۸ دلار دریافت کرد و کسری ۹۷،۵۱۴ دلاری براساس فرمهای مالیاتی داشت. همچنین ویکفیلد در سال ۲۰۱۰ شرکتی به نام پرونده اوتیسم جهانی را ثبت کرد که در سال ۲۰۱۱ به کانال رسانههای اوتیسم اصلاح شد.
در سال ۲۰۱۰ ویکفیلد با آمریکاییهای سومالی در مینسوتا به طور نادرستی صحبت کرد و ادعا کرد که اوتیسم در سومالی وجود ندارد. در سال ۲۰۱۷ این جامعه مرکز بزرگترین شیوع سرخک در مینه سوتا در خاطره اخیر خواهد بود.
ویکفیلد در سال ۲۰۱۳ به نمایندگی از کانال رسانههای اوتیسم، یک برنامه تلویزیونی "واقعی" درباره یک "تیم اوتیسم" ترتیب داد که کودکان مبتلا به "انتروکولیت مرتبط با اوتیسم" را تشخیص میدهد و سپس کودکان را درمان میکند. انتروکولیت مرتبط با اوتیسم اصطلاحی است که ویکفیلد ابداع کردهاست و بیماری شناختهشده نیست. کانال رسانههای اوتیسم یوتیوب چندین سال است که به خواب رفتهاست. گروه فیس بوک آن از فوریه ۲۰۱۷ به روز رسانی نشده است؛ و وب سایتش دیگر به اندازه زمان نوشتن بارگذاری نشده بود.
در سال ۲۰۱۶ ویکفیلد فیلم مستندی به نام "از جلد تا فاجعه" را که توسط کانال رسانهای اوتیسم تولید شده بود، کارگردانی کرد. این فیلم در ابتدا در جشنواره فیلم تریبکا پذیرفته شد، اما در نهایت پس گرفته شد. این عقبنشینی به دنبال بررسی این فیلم توسط رابرت دنیرو با دانشمندان صورت گرفت و تصمیم گرفت که این فیلم در بحث سلامت عمومی در مورد واکسنها نقشی نداشته باشد. پوشش خبری رسانهها در مورد این عقبنشینی، شاید چهره فیلمی را که در باورهای توطئهآمیز در مورد پوشش خبری و اطلاعات پنهان غرق شدهاست، تقویت کند.