تماس با ما

فید خبر خوان

نقشه سایت

بانک جزوات و مقالات تخصصی و کاربردی ترجمه ® ویژه دروس پزشکی ®

این سایت درنظر دارد مقالات به روز حوزه پزشکی را ترجمه شده جهت تحقیق ، پایان نامه ، استفاده در کتب در اختیار شما قرار بدهد


دسته بندی سایت

برچسب های مهم

پیوند ها

آمار بازدید سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 55
  • بازدید دیروز : 20
  • بازدید کل : 59271

جنبش ضد واکسن ها بخش 12


جنبش ضد واکسن قرن بیستم

​​​​​​​​

در اوایل قرن بیستم در فعالیت antivaccine وقفه حاصل شد. پارامترهای قانونی واکسیناسیون در پایان قرن نوزدهم با اصلاح در بریتانیا و یک پرونده دادگاه عالی در ایالات‌متحده حل و فصل شد. این قوانین به مخالفان اجازه می‌دهد تا واکسیناسیون را انتخاب کنند، اما در صورت عدم واکسیناسیون لزوما در مدارس دولتی شرکت نکنند. فعالان مبارزه با واکسن و مقامات بهداشت عمومی به یک آشتی ناآرام دست پیدا کرده بودند. ​

با وجود این، دیدگاه‌های ضد ویروسی دهه‌های گذشته هنوز هم تاثیرگذار بودند. در سال ۱۹۲۱ ماهاتما گاندی، رهبر جنبش استقلال هند و نویسنده پرکار، راهنمای سلامت را منتشر کرد و دیدگاه‌های خود را در مورد بیماری بیان کرد. گاندی نوشت که او معتقد است که آبله یک بیماری مسری نیست بلکه به خاطر خونی است که به خاطر برخی اختلالات روده‌ها ناپاک می‌شود. و زهری که در سیستم انباشته می‌شود به شکل آبله دفع می‌شود. ​

​​ هنگام واکسیناسیون نوشت: " واکسیناسیون عملی وحشیانه است، و این یکی از کشنده‌ترین جریانات باطل زمان ماست که حتی در میان نژادهای به اصطلاح وحشی جهان یافت نمی‌شود. حامیان آن از پذیرش آن توسط کسانی که هیچ مخالفتی با آن ندارند راضی نیستند، بلکه به دنبال تحمیل آن با کمک قوانین کیفری و مجازات‌های سخت برای همه مردم به طور یک‌سان هستند، "و" من همچنین نمی‌توانم به این احساس که واکسیناسیون نقض دستورها دین و اخلاق است، کمک کنم. نوشیدن خون حیوانات مرده وحشتناک به نظر می‌رسد. با این حال، آن واکسن چیست، مگر گرفتن خون زهرآگین یک حیوان بی‌گناه؟ اگر برای مردان خداترس هزاران بار قربانی آبله شوند و حتی به مرگی وحشتناک محکوم شوند بهتر است که مرتکب چنین عمل توهین به مقدسات شوند. ​

او پنج استدلال خود علیه واکسیناسیون را مطرح کرد: اینکه تهیه واکسن شامل درد و رنج گاوه‌ای بی‌گناه می‌شود؛ که واکسیناسیون می‌تواند بیماری‌هایی غیر از آبله را گسترش دهد. واکسن آبله نمی‌تواند مصونیت را تضمین کند واکسن بسیار کثیف بود. و این بیماری را از طریق کثافت درمان نخواهد کرد. ​

با این حال، تا سال ۱۹۳۰ گاندی ممکن است حداقل تا حدی نظرش را تغییر داده باشد. بعد از شیوع آبله که در آن او شاهد مرگ چندین کودک بود بعد از اینکه والدینشان آن‌ها را واکسینه نکردند، در احترام به دیدگاه‌های گاندی، گزارش شده‌است که او گفته‌است: " من نمی‌توانم بخوابم. این بچه‌ها مثل جوانه‌های تازه از بین می‌روند. سنگینی مرگ آن‌ها را روی شانه‌هایم حس می‌کنم. من به والدین آن‌ها اصرار کردم که آن‌ها را واکسینه نکنند. حالا بچه‌ها دارند می میرند. متاسفانه، متاسفانه نتیجه نادانی و لجاجت من است. و بنابراین من احساس بدبختی می‌کنم " و اگرچه خودش به واکسیناسیون اعتقاد نداشت، اما در مقابل والدینی که می‌خواست از دیدگاه گاندی، این دیدگاه‌ها منطقی به نظر می‌رسیدند. واکسیناسیون رفتاری بود که توسط دولت سرکوبگر که او با آن مخالف بود تحمیل می‌شد. این تحمیل، استقلال بدنی مردمی که برای آن‌ها مبارزه می‌کرد را از بین برد. راج بریتانیا واکسیناسیون را بدون تلاش برای درک زمینه فرهنگی که در آن معرفی شده‌بود و روشی که خود عمل در آن دیده می‌شد، تحمیل کرد. ​

در اوایل قرن بیستم، فلج‌اطفال به اوج خود به عنوان یک بلای تکرار شونده رسید. والدین از اجازه دادن به کودکان خود برای بازی در خارج از خانه در تابستان هراس داشتند و نمی‌دانستند که فلج‌اطفال چگونه منتقل می‌شود و تاثیرات تضعیف‌کننده آن را دیده‌اند. فلج‌اطفال می‌تواند باعث فلج و مرگ شود. در دهه ۱۹۳۰، دو تیم تلاش کردند تا واکسن‌ها را با نتایج فاجعه باری توسعه دهند. جان کلمر از دانشگاه تمپل واکسن را از طریق تضعیف ویروس زنده فلج‌اطفال با عبور در رزوس مکاکوس تهیه کرده بود. واکسن کلمر در ده هزار کودک آزمایش شد. خرمیا میلبانک و موریس برودی روی نسخه دیگری از واکسن فلج‌اطفال کار کردند، این واکسن از ویروس که توسط فرمالدهید غیرفعال شده بود، استفاده می‌کرد. این واکسن همچنین در همان سال در هزاران کودک نیز مورد آزمایش قرار گرفت. واکسن برودی شواهدی مبنی بر موثر بودن آن ارائه نکرد اما واکنش‌های آلرژیک ایجاد کرد. بین این دو واکسن، شش کودک مردند و ده کودک فلج شدند. ​

پس از این مرگ و میرهای غم‌انگیز، استدلال شده‌است که خشم عمومی موجه، جستجو برای درمان را تا دو دهه عقب انداخته‌است. جنبش ضد vivisectionist در مورد میزان انجام آزمایش‌ها انسانی مبالغه کرد و این آزمایش‌ها را به عنوان آزمایش واکسن‌ها بر روی یتیمان چارچوب‌بندی کرد، اگرچه کلمر به دنبال اجازه والدین بود و برودی واکسن را بر روی خودش آزمایش کرده بود. ​

پانزده سال بعد، یک سری بیماری‌های فلج‌اطفال نیاز به واکسن را بسیار روشن کرد. یک مسابقه جدید برای توسعه اولین واکسن ایمن فلج‌اطفال آغاز شد و از دو رویکرد استفاده شد. جوناس سالک از ویروس رشد یافته در محیط کشت استفاده کرد و سپس با فرمالین کشته شد. نوع دیگری از واکسن فلج‌اطفال که توسط آلبرت سابین توسعه‌یافته است از ویروس تضعیف‌شده استفاده کرده‌است. این ویروس در سلول‌های کشت شده غیر انسانی تحت شرایطی رشد کرد که جهش های را نشان داد. پس از چند پاساژ، ویروس جهش‌یافته در آلوده کردن سلول‌های انسانی کم‌تر موثر بود اما به اندازه کافی شبیه به گونه‌های وحشی فلج‌اطفال بود تا هنوز هم ایمنی را در انسان ایجاد کند. ​

واکسن سالک اولین بار در سال ۱۹۵۲ تهیه شد و در عرض چند سال با بیش از ششصد هزار شرکت‌کننده به یکی از گسترده‌ترین بیولوژی مورد آزمایش در تاریخ تبدیل شد. مارس دیمس یک کمپین همگانی ایمن‌سازی را رهبری کرد، و حوادث فلج‌اطفال در ایالات‌متحده از سی و پنج هزار مورد در سال ۱۹۵۳ به کم‌تر از شش هزار مورد در چهار سال بعد کاهش یافت. در سال ۱۹۵۵ سابین برای اولین بار نتایج امیدوار کننده‌ای برای واکسن تضعیف‌شده فلج‌اطفال خود ارائه کرد. هر نوع واکسن هم مزایا و هم معایبی داشت. واکسن غیرفعال شده ماندگاری کمتری داشت و برای حفاظت طولانی‌مدت به تزریقات اضافی نیاز داشت. واکسن تضعیف‌شده زنده را می توان به صورت خوراکی دریافت کرد و در نتیجه از گلو، یکی از راه‌های اصلی ورود فلج‌اطفال به بدن، محافظت می‌کند. با این حال، واکسن تضعیف‌شده زنده خطر کمی برای ایجاد موارد فلج‌اطفال ناشی از واکسن دارد. با واکسن خوراکی، ویروس تضعیف‌شده در دستگاه گوارش تولید می‌شود و در مدفوع ریخته می‌شود، جایی که در شرایط بهداشتی ضعیف با جمعیتی که پوشش ضعیف واکسن دارند، می‌تواند به دیگران سرایت کند. تحت این شرایط، ویروس زنده می‌تواند تغییر کند و هر چه گسترش می‌یابد، بیماریزاتر شود. پس از میلیاردها واکسیناسیون با واکسن خوراکی فلج‌اطفال، چندین مورد از چنین شیوعی رخ داده‌است، و در سال ۲۰۱۶ واکسن خوراکی فلج‌اطفال اصلاح شد تا این عارضه را کم‌تر کند، و این شیوع با ایمن‌سازی جمعیت اطراف با واکسن خوراکی فلج‌اطفال متوقف شد. در حالی که واکسن سالک شکل غالب مورد استفاده در ایالات‌متحده شد، واکسن ویروس تضعیف‌شده سابین برای واکسینه کردن افراد بسیار بیشتری در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفت. ​

در آوریل ۱۹۵۵ یکی از بدترین حوادث دارویی در تاریخ مدرن شروع به آشکار شدن کرد چرا که مشخص شد که بیش از صد هزار دوز واکسن فلج‌اطفال تولید شده توسط کره و آزمایشگاه‌های ویث به درستی غیرفعال نشده است و به همین دلیل منجر به فلج شدن ۲۵۰ مورد فلج‌اطفال و مرگ ۱۱ نفر شده‌است. این گزارش‌ها تنها در عضو مبتلا به فلج بودند که تزریق شده‌بود و قویا نشان می‌داد که واکسن باعث این عفونت شده‌است. این رویدادها اعتماد عمومی به واکسن جدید فلج‌اطفال را به لرزه درآورد و منجر به ایجاد یک کمیته دائمی برای آزمایش همه انواع واکسن فلج‌اطفال قبل از آزادی آن‌ها به عموم شد. پیامدهای حادثه کره و ویت همچنان بر سیاست واکسیناسیون و مخالفت با امروز تاثیر گذاشته‌است. برخی والدین کم‌کم باور کردند که واکسیناسیون ذاتا ناامن است. برخی متخصصان پزشکی حتی به دلیل خطر آلودگی، از شرکت در برنامه واکسیناسیون فلج‌اطفال امتناع کردند. شورای تحقیقات پزشکی بریتانیا آزمایش‌ها واکسن سالک را متوقف کرد و تعدادی از کشورهای اروپایی برنامه‌های واکسیناسیون برنامه‌ریزی‌شده را متوقف کردند. با این حال، حادثه Cutter و ویت منجر به نظارت شدیدتر و آزمایش ساخت واکسن شد. حتی اگر فعالان ضد ویروس امروز از این حادثه بی‌اطلاع باشند، احتمالا تحت‌تاثیر رویداده‌ای پس از آن قرار خواهند گرفت. ​

در سال ۱۹۷۴ دانشمندان کولنکامف، شوارتزمن، و ویلسون "عوارض عصبی ناشی از فلج مغزی" را منتشر کردند. این مقاله ادعا می‌کند که ترکیبی از دیفتری، سیاه‌سرفه، و واکسن کزاز، DPT، باعث ایجاد آنسفالوپاتی (‏بیماری مغزی)‏در سی و شش کودک شده بود، از جمله علائمی مانند تشنج، اسپاسم، فریاد، استفراغ، بی‌هوشی، و یا هر جایی از عفونت از صفر تا دو هفته بعد از هر تزریق. این بیماران به دلیل شدت علائم ادعا شده و باور دانشمندان به این که علائم مربوط به تلقیح DPT بودند، انتخاب شدند. یافته‌های این مقاله بعدا معلوم خواهد شد که درست نیست، همانطور که گاهی اوقات در ادبیات علمی اتفاق می‌افتد، اما زمانی که نویسندگان منتشر شدند دیگر نمی‌توانستند چگونگی استفاده از مقاله خود را کنترل کنند. ​

گزارش‌ها بالینی کوچک از این دست رایج هستند، و توصیه داده‌شده در این گزارش برای جستجوی عوارض پس از تلقیح DPT نسبتا کم و حتی معقول بود. اما واکنش عمومی بعد از آن، ترس از واکسن بزرگی بود که پس از حادثه Cutter و ویت باقی مانده بود. این مقاله در زمانی منتشر شد که سیاست معلولیت در حال تغییر بود و تعدادی سیاست با هدف بهبود زندگی معلولان در حال تصویب بود. در سال ۱۹۷۳ انجمن والدین کودکان آسیب‌دیده از واکسن (‏APVDC)‏توسط رز ماری فاکس و رنه لنون تاسیس شد، مادرانی که آسیب مغزی کودکان خود را به واکسن فلج‌اطفال نسبت می‌دادند و می‌خواستند " جامعه‌ای را برای کودکان مبتلا به مغز ناشی از واکسیناسیون تشکیل دهند، به طوری که از موضع قدرت بتوانند به دولت فشار بیاورند." در ماه مارس همان سال، نامه‌ای ناشناس در مجله پزشکی بریتانیا منتشر شد که در آن پیشنهاد کرده بود بریتانیا طرح غرامتی شبیه به طرح دیگر کشورهای اروپایی اتخاذ کند، که در آن هر کسی که معلولیت ناشی از واکسیناسیون داشته باشد، می‌تواند از دولت پول بگیرد. در این نامه توجیهی به شکل یک استدلال اخلاقی ارائه شده‌است - که اگر خطر کوچکی برای فرد ناشی از واکسیناسیون وجود داشته باشد و واکسیناسیون به طور کلی به نفع جامعه باشد، دولت باید به افراد نادری که بدشانس و آسیب‌دیده اند، غرامت بپردازد. به طور موثر، این همان بحثی است که زمینه "دادگاه واکسن" در ایالات‌متحده را فراهم می‌کند. ​

APVDC که مجهز به یک استدلال اخلاقی و تاکتیک‌های مدل‌سازی مبتنی بر گروه‌های موفق دفاع از معلولیت بود، به دنبال قانونی بود که بتواند از دولت غرامت بگیرد. APVDC تصمیم گرفت تا بر واکسن DPT تمرکز کند تا در مورد واکسن‌های اطراف تردید ایجاد کند و توانست این مقاله را به عنوان مدرک به آن اشاره کند. مبارزه آن‌ها در متقاعد کردن والدین برای واکسینه نکردن موثر بود. تا سال ۱۹۷۷ میزان واکسیناسیون ۵۰ درصد کاهش‌یافته بود و شیوع بیماری محتمل به نظر می‌رسید. ​

سرانجام دولت تسلیم شد، با این امید که APVDC را از بین ببرد و ترس عمومی را با ایجاد یک برنامه جبران کاهش دهد. نتیجه قانون پرداخت خسارات ناشی از واکسن در سال ۱۹۷۹ بود. علی‌رغم این موفقیت، APVDC بیشتر مقصر اپیدمی سیاه‌سرفه در سال ۱۹۷۹ بود. با شروع از سال ۱۹۷۹ و ادامه آن در اوایل دهه ۱۹۸۰، شیوع سیاه‌سرفه رخ داد. پس از شیوع این بیماری، نرخ ایمن‌سازی بهبود یافت و حتی از سطوح قبل از سال ۱۹۷۴فراتر رفت و به حدود ۹۵ درصد رسید. ​

با این حال، اثرات این کمپین و مقاله سال ۱۹۷۴ در سراسر جهان احساس شد. در سال ۱۹۸۲، یک گزارش تلویزیونی که توسط WRC - TV وابسته به شبکه ان بی سی در واشنگتن دی سی تولید شده بود، به روی آنتن رفت. این برنامه ۳۰ دقیقه‌ای یازده دقیقه را صرف نشان دادن تصاویری از کودکان معلول و کم‌تر از دو دقیقه را برای دختری با سیاه‌سرفه کرد. این برنامه هزاران درخواست نگرانی را برای پزشکان و مقامات برانگیخت. در سال ۱۹۸۶ کتاب DPT: یک تیر در تاریکی استدلال کرد که واکسیناسیون سیاه‌سرفه خطرناک است. با وجود نگرانی‌های عمومی این افزایش، نرخ واکسیناسیون در ایالات‌متحده بالا باقی ماند، همانطور که در لهستان، مجارستان و آلمان شرقی سابق این کار را انجام دادند. ​

در سوئد، میزان واکسیناسیون DPT از ۹۰ درصد در سال ۱۹۷۴ به ۱۲ درصد در سال ۱۹۷۹ کاهش یافت و شیوع سیاه‌سرفه در سال‌های ۱۹۸۳ و ۱۹۸۵ دنبال شد. ۱۵ بین سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳، ۴ درصد از بیمارانی که برای سیاه‌سرفه بستری شده‌بودند دچار عوارض عصبی شدند، ۱۴ درصد از آن‌ها دچار ذات‌الریه شدند، و سه کودک مردند. در ژاپن جنبشی علیه واکسیناسیون سیاه‌سرفه رخ داد و وزارت بهداشت و رفاه واکسیناسیون سیاه‌سرفه سلول کامل را حذف کرد. نرخ واکسیناسیون از ۸۰ درصد در سال ۱۹۷۴ به ۱۰ درصد در سال ۱۹۷۶ کاهش‌یافته است. در اینجا نیز شیوع بیماری ادامه یافت که منجر به مرگ چهل و یک نفر قبل از معرفی واکسن جدید شد. در فدراسیون روسیه، چندین متخصص اطفال کمپینی را علیه واکسیناسیون سیاه‌سرفه رهبری کردند که به نوبه خود منجر به کاهش اعتماد و بیماری‌های همه‌گیر شد. در ایرلند واکسیناسیون در سال ۱۹۷۶ به ۳۰ درصد کاهش یافت و بیماری‌های همه‌گیر در ساله‌ای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۹ رخ داد. در استرالیا نیز همین داستان وجود دارد: کاهش اعتماد ، به دنبال آن توقف توصیه‌های پزشکان، و به دنبال آن شیوع سیاه‌سرفه. ​

یک الگو از روشی که این کشورها به پیشنهادها ارتباط بین واکسیناسیون سیاه‌سرفه و اختلالات عصبی واکنش نشان داده بودند، پدیدار شد. در کشورهایی که سخنرانی‌های ضد واکسن انجام شده‌بود اما مقامات بهداشت عمومی مراقبت قوی از بیماری را حفظ کرده بودند، اقداماتی برای اطمینان دادن به مردم انجام دادند و برنامه‌های ایمن‌سازی قوی را حفظ کردند، سیاه‌سرفه بازنگشت. در کشورهایی که شک و تردید وجود داشت و مقامات بهداشت عمومی با دور شدن از واکسیناسیون سیاه‌سرفه تسلیم شدند، نرخ واکسیناسیون کاهش یافت و شیوع بیماری رخ داد. این نتیجه‌گیری با تحقیقی که نشان می‌دهد انگیزه‌های دولت‌ها و افراد در مورد تصمیمات ایمن‌سازی متفاوت است، سازگار است. دولت‌ها در درجه اول به هزینه‌ها توجه دارند، در حالی که افراد در درجه اول به ریسک‌های درک شده توجه دارند. واکسیناسیون جمعی افراد غیر واکسینه را نیز از طریق ایمنی گله محافظت می‌کند. بدون انگیزه‌های جمعی، افراد انتخاب می‌کنند که با نرخ‌های پایین‌تر واکسینه شوند. در ایالات‌متحده، ترس DPT منجر به یک سری دعاوی علیه سه تولید کننده واکسن DPT شد. آزمایشگاه‌های ویث تولید واکسن را به دلیل سودآوری پایین و خطر دعوی قضایی متوقف کردند. تا سال ۱۹۸۴ آزمایشگاه‌های کانوت، دومین تولید کننده از سه تولید کننده اصلی واکسن، با اشاره به خطر دعاوی قضایی، تولید را متوقف کردند. این موانع منجر به کمبود واکسن سیاه‌سرفه شدند. تعداد پرونده‌های حقوقی مربوط به واکسن DPT از ۲ پرونده در سال ۱۹۷۸ به بیش از ۲۵۰ پرونده در سال ۱۹۸۶ افزایش یافت، پرونده دوم به دنبال کل ۳.۱۶۲ میلیارد دلار بود. جایی که شک و تردید ایجاد شده بود، وکلا ازدحام کرده بودند و خواستار پرداخت‌های بزرگ برای مشتریان و خودشان بودند. کمبود ایجاد شده توسط این اقدامات قانونی، نرخ واکسیناسیون DPT را در معرض خطر کاهش قرار داد و مقامات بهداشت عمومی نگران شدند که ممکن است شیوع بیماری رخ دهد. ​

قانون ملی واکسیناسیون کودکان (‏NCVIA)‏در سال ۱۹۸۶، واکنش کنگره آمریکا به این خطر در دسترس بودن واکسن بود. هدف از این اقدام، ایجاد سیستمی برای نظارت بر واکنش‌های احتمالی ناشناخته از واکسن‌ها و اجازه دادن به بیمارانی بود که معیارهای مشخصی برای دریافت غرامت را داشتند، بدون اینکه تامین واکسن‌های لازم برای حفظ سلامت عمومی را تهدید کنند. این قانون تشخیص داد که تولید خصوصی واکسن، که برای سلامت عمومی ضروری است، نیازمند حمایت‌های قانونی است. وقتی تولید سودآور نیست، شرکت‌ها سود خود را از دست می‌دهند. ​

یکی از نتایج قابل‌توجه این اقدام ایجاد برنامه ملی غرامت واکسن (‏VICP)‏در سال ۱۹۸۸ برای جبران خسارت کسانی بود که کودکان آن‌ها در اثر واکسیناسیون معمول کودکی آسیب‌دیده بودند. اگرچه مشخص شد که نگرانی‌های مربوط به واکسن DTP بی‌اساس است، اما گاهی اوقات واکنش‌های معکوس با برخی واکسن‌ها رخ می‌دهد. VICP فهرستی از این واکنش‌ها را فراهم می‌کند و بیمارانی که این وقایع را در یک بازه زمانی مشخص تجربه می‌کنند ممکن است درخواست جبران کنند. در حال حاضر این برنامه هزینه‌های پزشکی و قانونی را جبران می‌کند، تا ۲۵۰۰۰۰ دلار برای درد و رنج تامین می‌کند، و سود مرگ ۲۵۰۰۰۰ دلار را ارائه می‌دهد. هزینه‌های قانونی ممکن است پوشش داده شوند، حتی اگر ادعایی پذیرفته نشود. گاهی اوقات وجود "دادگاه واکسن" یا جبران خسارت کسانی که به دنبال آن از طریق VICP هستند، توسط فعالان ضد ویروس مورد استفاده قرار می‌گیرد تا نشان دهد که شناخت گسترده‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه واکسن‌ها، در واقع، واقعا خطرناک هستند. با این حال، استانداردهای قانونی شواهد با استانداردهای علمی شواهد یک‌سان نیستند. احکام حقوقی حقیقت علمی را تعیین نمی‌کنند. VICP یک مدرک استاندارد پایین‌تر از آنچه که در آزمایش‌های جنایی یا تحقیقات علمی استفاده می‌شود، دارد. VICP براساس "برتری شواهد" جبران خواهد شد یعنی فردی که شواهد را برای ادعای خود ارزیابی می‌کند معتقد است بیش از ۵۰ درصد احتمال وجود دارد که یک گزاره درست باشد. در سال ۲۰۰۵ آلند در برابر وزیر بهداشت و خدمات انسانی دریافت که در یک پرونده فردی که دادگاه نیاز به "تایید معقول بودن پزشکی از جامعه پزشکی و ادبیات پزشکی" داشت، NCVIA در استاندارد شواهد خود، تنها مدارک پزشکی یا نظر پزشکی نیاز به "تایید عینی" نداشت. به طور موثر، حکم در این مورد، استاندارد شواهد را به گونه‌ای کاهش داد که معقول بودن بیولوژیکی و شواهد علمی برای جبران آسیب واکسن، بی‌ربط به تصمیم‌گیری‌های قانونی بودند. ​

با شروع از سال ۲۰۰۸، این کاهش استاندارد شواهد در چندین مورد در سال‌های بعد ظاهر شد، که به درمان انواع ناخوشی‌ها بدون هیچ ارتباط منطقی بیولوژیکی با واکسیناسیون، مانند سندرم خستگی مزمن، فیبرومیالژی، و مولتیپل اسکلروزیس اجازه می‌داد. ‏ یک مورد معروف مربوط به هانا پلنینگ ۲۴ ساله بود که در ۱۹ ماه واکسن دیفتری، کزاز، سیاه‌سرفه سلولی، Hib، MMR، واریسلا و فلج‌اطفال دریافت کرد. چندین ماه بعد، او علائم تاخیر تکاملی را نشان داد و با آنسفالوپاتی ناشی از کمبود آنزیم میتوکندری تشخیص داده شد. با وجود عدم وجود توجیه بیولوژیکی یا شواهد علمی از علیت، این انتقادها از طریق VICP جبران شدند. آن‌ها یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کردند که حکم قانونی را اعلام می‌کرد، و مراکز کنترل و پیش‌گیری از بیماری‌ها (‏CDC)‏پاسخ دادند، و اشاره کردند که این حکم اثبات ارتباط بین واکسن‌ها و اوتیسم نیست. با این وجود، این پرونده توسط فعالان ضد واکسن مورد استفاده قرار گرفته‌است تا نشان دهد که ارتباط بین واکسیناسیون و اوتیسم در دادگاه قانونی به اثبات رسیده‌است. ​

احکام حقوقی هیچ ربطی به حقیقت علمی و پزشکی ندارند. همانند دانشمندان، متخصصان حقوقی نیز به پیدا کردن حقیقت علاقه‌مند هستند (‏خوب، حداقل گاهی اوقات)‏. با این حال، ابزاری که حرفه حقوقی برای رسیدن به تصمیمات به کار می‌برد متفاوت از آن‌هایی است که در علم به کار می‌روند. در یک حکم قانونی، یک تصمیم باید گرفته شود. در تحقیقات علمی، نقطه شروع هر تحقیق، "نمی‌دانم"، دیدگاه معرفت‌شناختی پیش‌فرض، و رایج‌ترین نقطه پایانی برای یک تحقیق است. قوانین خاصی وجود ندارد که دانشمندان باید هنگام ارزیابی شواهد از آن پیروی کنند. با این حال، فضایل علمی و مکاشفه‌ای وجود دارد که دانشمندان در هنگام هدایت، ارزیابی و داوری شواهد از آن‌ها پیروی کرده و به کار می‌گیرند. نتایج منتشر شده در مقالات علمی نهایی در نظر گرفته نمی‌شوند اما ممکن است در هر زمان با توجه به شواهد اضافی، آزمایش‌ها متناقض، یا اکتشافات جدید دوباره در نظر گرفته شوند. تنها به ندرت یک گزاره علمی به نقطه‌ای می‌رسد که به عنوان یک "نظریه" در نظر گرفته می‌شود، که پذیرفته می‌شود تا شواهد بیشتر یا یک مدل جدید که داده‌های موجود را بهتر توضیح می‌دهد، درست باشد. احکام حقوقی توسط VICP حقیقت علمی را تعیین نمی‌کند. در مقابل، آن‌ها تعیین می‌کنند که آیا یک پرونده ارائه‌شده مطابق با استانداردهای مقرر در قانون است یا خیر. این استانداردها اغلب ناقص و جزئی هستند. بنابراین حکمی که در وتی پولینگ تحت VICP حق جبران آن را داشت این بود که او الزامات قانونی مندرج در قانون را برای دریافت غرامت برآورده کند. این حکم در مورد سوال علمی صدق نمی‌کند. ​

NCVIA همچنین منجر به تاسیس سیستم گزارش رویداد واکسن شد. این سیستم به ارائه دهندگان مراقبت‌های بهداشتی و افراد اجازه می‌دهد تا وقایع مضر را پس از واکسیناسیون گزارش کنند به طوری که CDC و اداره غذا و دارو (‏FDA)‏می‌توانند واکنش‌های ناخواسته ناشناخته نسبت به واکسن‌ها را تشخیص دهند، عواملی را که ممکن است باعث شوند برخی از بیماران در معرض خطر واکنش‌ها باشند شناسایی کنند، مسائل ایمنی را شناسایی کنند، و دسته‌های بد یا دسته‌های واکسن را در صورت بروز آن‌ها شناسایی کنند. مربیان واکسیناسیون از ارائه دهندگان مراقبت بهداشتی می‌خواهند تا رویداده‌ای خاصی - مانند آسیب‌های شانه مربوط به تجویز واکسن، غش کردن و مرگ - را در یک بازه زمانی مشخص پس از واکسیناسیون گزارش دهند. ​

آن‌هایی که کارکنان مراقبت‌های بهداشتی نیستند نیز ممکن است به VAERs گزارش دهند و هیچ نیازی نیست که رویداده‌ای گزارش‌شده به VAers عملا با واکسیناسیون مرتبط باشند. این امر مورد سو استفاده قرار گرفته‌است. پس از بی‌اعتبار شدن مقاله ۱۹۹۸ لنست که تلاش می‌کرد ارتباطی بین واکسن MMR و اوتیسم ایجاد کند، تعداد گزارش‌ها اوتیسم از طریق VAers افزایش یافت. کسانی که این گزارش‌ها را تهیه می‌کنند، به طور نامتناسبی این واکسن را با اوتیسم مرتبط می‌دانند و بسیاری از آن‌ها از وب سایت‌های شخصی به عنوان منابع اطلاعاتی یاد می‌کنند. یک مطالعه در سال ۲۰۰۶ نشان داد که در طول زمان، تعداد گزارش‌ها VAER مربوط به دعوی قضایی در حال افزایش بود و اینکه بخش نامتناسبی از این گزارش‌ها توسط وکلای خواهان دعوی قضایی پر شده‌است. جیمز لیدلر، برای نشان دادن اینکه ارتباطات ایجاد شده با استفاده از این داده‌ها، ارزش غیرقابل انکاری دارند، گزارشی از VAers ارائه داد که در آن ادعا شده بود که پس از واکسیناسیون آنفولانزا، او تبدیل به شخصیت کمدی"هولک" شده‌است. از او خواسته شد که گزارش را پس بگیرد و این کار را کرد. علی‌رغم این محدودیت‌ها، VAers یک ابزار مفید برای محققان قانونی است که امیدوارند الگوهای احتمالی وقایع ناگوار را تا زمانی که محدودیت‌های بالقوه آن درک شده و از روش‌های آماری مناسب استفاده شود، شناسایی کنند. ​

NCVIA همچنین دفتر برنامه ملی واکسیناسیون را در وزارت بهداشت و خدمات انسانی تاسیس کرد. این دفتر مسئول هماهنگی بین آژانس‌های فدرال متعدد و دفاتری است که در ایمنی واکسن، توزیع و توسعه و همچنین در استخدام کمیته مشورتی واکسن ملی نقش دارند. ​

NCVIA نیاز داشت که بیانیه اطلاعات واکسن توسط ارائه دهندگان مراقبت‌های بهداشتی در کنار ایمن‌سازی خاص ارائه شود. این اظهارات توسط مرکز کنترل بیماری‌ها تهیه شده‌است و حاوی اطلاعاتی در مورد واکسن تجویز شده، جلوگیری از بیماری و افرادی است که ممنوعیت واکسیناسیون دارند. برای مثال، واکسن آنفولانزا ۲۰۱۸ برای بیماران مبتلا به آلرژی شدید منع مصرف دارد، زیرا روش تولید واکسن آنفولانزا اغلب از تخم‌مرغ استفاده می‌کند که ممکن است باعث واکنش‌های آلرژیک شود. این اظهارات همچنین شامل اطلاعاتی در مورد خطرات احتمالی مرتبط با واکسن و اینکه در صورت بروز یک واکنش مضر چه باید کرد نیز می‌شود. علی‌رغم الزامات گزارش، ارائه دهندگان مراقبت‌های بهداشتی با محدودیت زمانی ممکن است فرصت ارائه یک بیانیه اطلاعات واکسن به هر بیمار را نداشته باشند.

بخش اول

 

  انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۹               تعداد بازدید : 48

دیدگاه های کاربران (0)


مطالب تصادفی

  • لامپ‌های فرابنفش C برای ضد عفونی سطوح به طور بالقوه آلوده به SARS - CoV - 2 در محیط‌های بیمارستانی بحرانی: نمونه‌هایی از استفاده آن‌ها و برخی توصیه‌ها
  • آپوپتوزیس القا شده توسط ویروس انفلونزا A و انتشار ویروس
  • حساسیت بتا تالاسمی هتروزایگوت به کوید19
  • بیماری قلبی همراه با واکسن mRNA کوید19
  • ظهور ویژگی‌های نوروتروپیک SARS - CoV - ۲
  • مکانیسم بیماریزایی میکروب
  • مکانیسم های میکروبی بیماری زایی
  • میکروبیولوژی بالینی پردازش، جداسازی، تشخیص و تفسیر
  • نامیبیا استفاده دستوری واکسن روسی COVID۱۹ را به حالت تعلیق درآورد
  • سیاست در حال از بین بردن یک بحث مهم بر سر مصونیت شما از بهبودی از COVID۱۹ است.

کرج

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "بانک جزوات و مقالات تخصصی و کاربردی ترجمه ® ویژه دروس پزشکی ®" می باشد